وبلاگ رسمی امیرحسین جمشیدی

هر روزم را بهتر از دیروزم خواهم ساخت

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شبکه» ثبت شده است

درباره شبکه های هرمی

نوع مطلب: گفتگو با دوستان

برای: تعداد زیادی از دوستانم که تا به حال در این زمینه کامنت گذاشته‌اند یا ایمیل زده‌اند

پیش نوشت: برای من اینکه شبکه های هرمی کاری غیراخلاقی و غیراستراتژیک و نادرست و برپایه‌ی حرص و طمع انسان‌ها هستند، آن‌قدر واضح و بدیهی است که شاید در مورد اینکه نام خودم «محمدرضا» است، تردید کنم، اما در مورد آنچه گفتم تردید نخواهم کرد.

همچنین برایم واضح است که آنچه امروز به نام بازاریابی چند لایه‌ای یا بازاریابی شبکه‌ای می‌شنویم عموماً هیچ تفاوتی با شبکه های هرمی ندارد و فقط لباس تازه‌ای است که بر تن یک ایده‌ی کهنه پوشانده شده است.

این بازیهایِ معروفِ «ما فرق داریم» و «نه! نه! ما یک جور دیگر هستیم» و «حالا بیا یه بار به حرف‌های ما گوش بده» و «اصلاً فرق شبکه هرمی با بازاریابی شبکه‌ای این است که…» و «ما نتوورک هستیم و هرم نیستیم» و «سال دیگر که بنز سوار شدم می‌آیم و حال تو را می‌گیرم» و «فلانی الان یک خانه در زعفرانیه دارد و دو سال است کار می‌کند» را هم خوب می‌شناسم و بلدم. بنابراین با فضای این کارها بیگانه نیستم.

همیشه گفته‌ام که آنچه می‌نویسم نظر شخصی است و ممکن است اشتباه باشد و البته هر کس نظری دارد و باید به نظر دیگران احترام گذاشت.

در این مورد خاص، آنچه می‌نویسم نظر علمی است. نظر کسی که استراتژی را می‌داند. کسب و کار را می‌فهمد. دینامیک سیستم‌ها را هم می‌داند و طرف مشورت بزرگترین فعالان اقتصادی هم قرار گرفته و می‌گیرد.

تازه هم «به دوران» نرسیده است که سال پیش در جوی آب خوابیده باشد و امسال بنز سوار شده باشد و حالا اینها را سندی کند که حرف‌های نامربوطش را اثبات کند.

از طرفی می‌دانم که کسانی که درگیر این بازی‌ها هستند به یک پیکر فربه از استدلال مجهز هستند که اگر چه عموماً بر اساس منطق نادرست بنا شده، اما ظاهر آن به شکلی است که ممکن است در نگاه اول، خطاهای استدلالی آن به چشم نیاید.

به همین علت، احساس کردم که در یک بحث کوتاه نمی‌توان چنین بلایی را که بر سرمان آمده شرح داد و نقد کرد.

به تدریج مطالبی را می‌نویسم که هر یک از آنها پاسخ به یکی از استدلال‌هایی است که در این گروه‌ها شنیده‌ام.

علاقه‌ای ندارم که هیچیک از طرفداران شبکه های هرمی یا بازاریابی چند لایه ای یا هر اسم دیگری که روی حرص و آز خود می‌گذارند، در اینجا دفاعی برای خودشان بنویسند. آنها به اندازه‌ی کافی فضای خودشان را داشته‌اند و در ترویج این بی‌اخلاقی‌ها تلاش کرده‌اند.

قسمت اول بحث من

چهار معیار سنجش یک فعالیت

مهم نیست چه فعالیت و کسب و کاری انجام می‌دهیم. از دستفروشی کنار خیابان تا قرارداد خرید میلیارد دلاری لوازم یدکی هواپیما.

هر کاری را می‌توان (و باید)‌ با چهار معیار سنجید:

  • شرع
  • قانون
  • استراتژی و منطق کسب و کار
  • اخلاق

هیچ یک از اینها به تنهایی نمی‌توانند توجیه کننده‌ی یک فعالیت باشند.

در واقع، هر یک از اینها شرط لازم هستند و نه شرط کافی.

اجازه بدهید با شرع شروع کنیم.

طبیعی و واضح است که هر فرد دینداری، برای اینکه مطمئن باشد که عملش مطابق موازین دین است، به علما و مراجع تقلید و فتاوای آنها مراجعه می‌کند.

علما هم بر اساس دانش و علم و اجتهاد خود، نامشروع بودن یا نبودن یک فعالیت را در پاسخ به استفتائات ما اعلام می‌کنند.

طبیعی است که اگر کاری را نامشروع اعلام کنند، ما به سراغ آنها نرویم.

اما اگر کاری را نامشروع اعلام نکردند، آیا تاییدی بر آن فعالیت است؟ قطعاً نه.

کار علما، شبیه کار شورای نگهبان است. شورای نگهبان می‌گوید: ما این مصوبه را مخالف شرع یا قانون تشخیص ندادیم.

معنایش این نیست که این کار دیگر هیچ مشکلی ندارد. فقط معنایش این است که لااقل در مبانی اولیه مشکل مشهود ندارد.

اجازه بدهید چند مثال بزنم:

  • مصرف مسکرات و نوشیدنی‌های الکلی مشروع نیست. اما بسیاری از علما در مورد مصرف سیگار حکم به تحریم نداده‌اند. آیا به این معناست که سیگار کشیدن یا مصرف دخانیات کار درستی است؟ (بگذریم از اینکه آنجا هم دقیق باشیم بر مبنای سایر احکام مانند قاعده‌ی ضرر و ضرار و یا قاعد‌ه‌ی لاضرر یا نفی ضرر یا اضرار به غیر می‌توانیم متوجه شویم که این کارها را نمی‌توان به سادگی توجیه کرد).
  • فرض کنیم شما استفتاء‌ کنید که آیا چیدن چوب کبریت به دنبال یکدیگر در کف خیابان کاری نامشروع است؟ احتمالاً نامشروع نیست. اما اتلاف منابع است و کاری معقول نیست.
  • یا اینکه من استفتاء‌ کنم که: آیا اخذ نمایندگی و انعقاد قرارداد نمایندگی با شرکت خارجی مشروع است؟ بگویند نامشروع نیست. اما من که می‌دانم با وارد کردن یک محصول با کیفیت بسیار پایین از یک شرکت چینی که تولید آن در کشور با قیمت مشابه و کیفیت مشابه یا بهتر امکان پذیر است، کار نامشروعی انجام داده‌ام و به اقتصاد کشور و ایجاد اشتغال لطمه زده‌ام.

خلاصه‌ی حرفم این است که: شرع، حداقلِ انسانیت را تعیین می‌کند و نه حداکثر آن را.

دیده‌ام که برخی دوستان، حکم از اینجا و آنجا نشان می‌دهند که این کار تایید هم دارد. در حالی که نظر شرع، نظر حداقلی است. اگر ما را نهی کردند، باید از آن فعالیت اجتناب کنیم. اگر نهی نکردند، نمی‌توانیم با مسئولیت دیگران به سراغ هر کاری که دلمان خواست برویم.

در عین حال یادمان نرود که از لحاظ شرعی هم فتوای مراجع (از جمله آیت الله خامنه‌ای) بر نامشروع بودن این فعالیت‌هاست.

اگر چه خوب می‌دانیم که به هر حال کسانی که به چنین فعالیت‌هایی آلوده هستند، هزار اما و اگر دارند که بگویند ما مصداق این حکم و آن حکم نیستیم.

اما حتی اگر حکم بر نامشروع بودن هم نبود، باز هم توجیهی برای قابل دفاع بودن محسوب نمی‌شد.

هنوز سه معیار دیگر وجود دارد که باید به آن توجه کنیم:

«قانون» به عنوان معیار سنجش

علاوه بر شرع، قانون هم معیار مهمی است که باید در فعالیت‌های خود مد نظر داشته باشیم.

می‌دانیم که فعالیت شبکه های هرمی در ایران غیرقانونی است. اگر چه برخی از این شبکه ها و شرکتها به شکل‌های مختلف مجوز قانونی هم کسب می‌کنند و یا لااقل پوششی قانونی برای فعالیت خود پیدا می‌کنند.

باز هم فراموش نکنیم که اگر کاری قانونی هم باشد، به معنای درست بودن آن نیست.

قانون هم حداقل‌ها را تعیین می‌کند.

خرید یک نرم افزار یک میلیارد تومانی با وام، برای شرکتی که کل گردش مالی آن الان یک میلیارد تومان است، قانونی استاما حماقت است.

واردات پوشاک با کیفیت پایین از خارج از کشور و فروش آن در کشور با قیمت بالا به قیمت نابود شدن صنعت نساجی‌مان، قانونی و ثروت آفرین است اما اخلاقی نیست.

به عبارتی، هنوز باید معیارهای دیگری لحاظ شود تا یک فعالیت را توجیه کند.

بنابراین علی‌الحساب، در بحث با کسانی که شبکه های هرمی یا بازاریابی شبکه ای یا بازاریابی چند لایه ای یا هر اسم دیگری که روی آن می‌گذارند، اینکه می‌گویند فلان فتوا در مورد ما نبوده یا ما به این دلیل شامل این فتوا نمی‌شویم یا اینکه ما جزو آن مواردی هستیم که وزارت صنعت و معدن و تجارت ما را تایید کرده یا چیزهای دیگر، هیچ کدام تایید قطعی بر معقول بودن و اخلاقی بودن و داشتن منطق کسب و کار نیست.

من تمام بحثم در قسمت‌های بعدی بر روی دو نکته متمرکز است:

منطق کسب و کار و اخلاق کسب و کار.

در منطق کسب و کار به این بحث می‌پردازم که آیا اگر کسب و کاری سود ایجاد کند، منطق آن قابل دفاع است؟

به سادگی می‌توانیم ببینیم که شبکه های هرمی و آنچه امروز به نام بازاریابی شبکه ای گفته می‌شود، یک مدل کسب و کار از نوع Sustainable و پایدار نیست و به عبارتی، منطق آن از لحاظ مدل کسب و کار قابل دفاع نیست.

این را هم بگویم که اساساً در مورد بازاریابی شبکه ای، باید متخصصان Business Model نظر بدهند و اظهار نظر کنند و برای من عجیب است که کمتر از این منظر به شبکه های هرمی نگاه می‌کنند.

ندیده‌ام کسی دنبال این شبکه های هرمی و بازاریابی شبکه‌ای باشد و متخصص بیزینس مدل هم باشد (در واقع اگر باشد، مجبور نمی‌شود سراغ این میان‌بر‌ها برود. آن تخصص، خودش درآمد بسیار بالایی ایجاد می‌کند).

نکته‌ی بعدی هم بحث اخلاق است.

تبعات خطرناک بازاریابی شبکه ای و شبکه های هرمی، از لحاظ اخلاقی هم نگران کننده است.

اینکه امروز کسی را که شغلی ندارد و باید سالهای اول را با حقوق متعارف (یا کم)‌ در یادگیری و کارآموزی بگذارند پیدا کنیم و بگوییم بیا از راه کوتاه‌تری ثروتمند شو.

یا اینکه کسی را که شغلی دارد و درآمدی دارد و موقعیتی دارد، تحقیر کنیم که بدبخت. تا کی می‌خواهی این حقوق‌ها را بگیری و تا چه زمان می‌خواهی پس انداز کنی و قسط بدهی که پرایدت به پژو تبدیل شود. بیا بازاریاب شو و سال دیگر این موقع کلاس پنج سوار شو.

در بدترین حالت، فرد به خاطر وارد شدن به این شبکه ها ثروتمند می‌شود. او ثروتی را به دست می‌آورد که از پول عده‌ای دیگر (که در لایه‌های پایین‌تر شبکه هستند) به دست آمده. جدا از غیراخلاقی بودن، ثروت‌های بادآورده از این جنس بر باد هم می‌روند.

اگر حوصله دارید کمی سرچ کنید و ببینید که برنده‌های لاتری های میلیون دلاری آمریکا حدود پنج یا ده سال پس از برنده شدن در چه وضعیتی هستند. عموماً وضعیت چندان بهتری نسبت به قبل از برنده شدن در بخت آزمایی ندارند.

چون ذهن آنها برای درک سرمایه و پول و مفاهیمی مانند اعتبار تربیت نشده.

این پول‌های سریع، مانند ارثی است که از پدر پولدار به فرزند می‌رسد. اثرش را دیده‌اید.

نفت برای کشور ما چنین میراثی است.

در بهترین حالت، بعد از ورود به این شبکه های فروش، فرد بدبخت و ورشکسته می‌شود و امیدش ناامید می‌شود و پس از مدتی به سراغ مسیر متعارف زندگی باز می‌گردد.

در این حالت هم، او دیگر انگیزه‌ی سابق را ندارد. به یک طلبکار اجتماعی تبدیل شده. طبق ادبیات پیرسون، یتیم (Orphan) شده. حالا باید کلی کلاس و سمینار و جلسات روان درمانی هم برود تا به شرایط عادی بازگردد و بازی زندگی را از اول شروع کند.

من در قسمت‌های بعد، ابتدا به تعریف دقیق شبکه های هرمی می‌پردازم و تفاوت آن را با بازاریابی شبکه‌ای می‌گویم و خواهیم دید که اکثر کسانی که امروز خود را بازاریاب شبکه ای می‌دانند در واقع در شبکه های هرمی فعال هستند.

سپس در مورد ناپایداری این مدل‌ها از لحاظ مدل کسب و کار صحبت خواهم کرد. از لحاظ دینامیک سیستم هم خواهیم دید که این فعالیت‌ها نمونه‌ای از مدل‌های Overshoot and Collapse هستند.

خواهیم دید که بازاریابی شبکه ای چند لایه‌ای (MLM) ملزومات دیگری دارد که به هیچ وجه در این مدل‌ها پوشش داده نمی‌شود و همچنین با مدل‌هایی مانند Selling by Invitation آشنا می‌شویم که در دنیای دیجیتال بسیار رایج است و گاهی این طور عنوان می‌شود که این مدل‌ها، تقلیدی از SBI هستند و توضیح خواهم داد که ذات بازاریابی شبکه‌ای، آنقدر با SBI تفاوت دارد که نمی‌توان بین آنها یک آنالوژی معقول برقرار کرد.

همچنین از لحاظ استراتژی کسب و کار هم این مسئله را شرح خواهم داد که حتی شرکتی که برای فروش خود به سمت این ابزار می‌رود، حتماً نگاه بلندمدت به کسب و کار خود نداشته است.

اگر هم فکر می‌کند چنین نگاهی داشته، قطعاً اشتباه می‌کند.

این نوع فعالیت‌ها موج فروش ایجاد می‌کنند و نه فروش و شرکتی که تیم فروش خود را برون ریزی کند (دقت کنید که برون سپاریبا برون ریزی فرق دارد: Exogenous vs. Outsource) آگاهانه یا ناآگاهانه منافع بلندمدت خود را قربانی سودجویی کوتاه مدت کرده است.

برگرفته از سخنان استاد عزیزم دکتر محمدرضا شعبانعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین جمشیدی

بیزینس پلن چیست و چگونه می‌توان آن را طراحی کرد؟ (بخش دوم)

 ساختار دادن به کسبوکار

۱. شرکتتان را تعریف کنید

تا وقتی مطمئن نشده باشید که دلیل وجود شرکتتان چیست طرح کسبوکار کمکی به شما نمیکند. قرار است چه کاری برای دیگران انجام بدهید؟ خدمتی یا محصولی که فراهم یا تولید میکنید چیست؟ تمام نیازهای به خصوصی را که شرکت شما تأمین خواهد کرد یادداشت کنید. سرمایهگذاران احتمالی نیاز دارند مطمئن بشوند که کسبوکار شما در بازار برای آدمهایی که قرار است از محصول یا خدماتتان استفاده کنند مفید و قابل عرضه است. بنابراین روی نیازهای خارج سازمان که شرکت پاسخگوی آنهاست متمرکز شوید.

محصول یا خدمت شما چگونه زندگی مشتریان را بهبود خواهد داد؟ ارزانتر، امنتر یا کاراتر است؟ آیا رستوران شما با فراهم کردن طعمهای تازه غذاهایی مدهوش کننده به مشتری ارائه میدهد؟ آیا تله موشهای جدید شما به مردم امکان میدهد بدون احساس انزجار شدید موشها را به دام بیندازند؟ آیا صابونهای شما که رایحهی آدامس بادکنکی دارند بچهها را با موفقیت به پذیرش حمام شبانه ترغیب میکنند؟

mouse-trap.jpg

۲. استراتژی برنده را انتخاب کنید

زمانی که مزیت رقابتیای را که شرکتتان فراهم میکند پایهریزی کردید قادر خواهید بود بهترین استراتژی را برای دستیابی به هدفتان انتخاب کنید. خدمت یا محصولتان را چطور متمایز خواهید کرد؟ گرچه میلیونها نوع کسبوکار وجود دارند چند استراتژی عمده هست که میتواند هر تجارتی را به موفقیت برساند. اولین گام برای انتخاب استراتژی کارآمد این است که برای محصول یا خدمتی که ارائه میدهید مزیتی رقابتی داشته باشید.

  • مزیت رقابتی شما میتواند شامل طراحی ویژگیهایی خاص باشد که در محصولات رقیب وجود ندارند؛ میتواند شامل ویژگیهای خدمت رسانی برتر به مشتریان مانند تحویل سریعتر، قیمت کمتر یا فروشندگانی باملاحظهتر باشد.
  • در حالی که بسیاری از شرکتها به خودشان اطمینان دارند، شرکت شما میتواند با ساختن تجربهای فراتر از حد متوسط انتظاراتِ مشتریان از آن شرکتها پیشی بگیرد، و کسی نیست که معتقد باشد اینها استراتژیهای برنده نیستند. حتی زمانی که محصول یا خدمات شما همین حالا جایگاه خود را پیدا کردهاند، ممکن است بخواهید روی ساختن تصویر و برندی از کسبوکارتان کار کنید که به کیفیت استثنایی شهرت داشته باشد.

۳. شرکتتان را طراحی کنید

برنامهای برای استخدام و سازماندهی نیروی کارتان بریزید. با توجه به اینکه در این مرحله میدانید شرکت شما چه ماهیتی دارد احتمالا میتوانید تعداد افراد و مهارتهایی که برای راهاندازی و سرپا نگهداشتن کسبوکارتان نیاز دارید بهخوبی تخمین بزنید.

  • به یاد داشته باشید که برنامهریزیهای اولیه به موازات گسترش کسبوکارتان بدون شک تغییر خواهند کرد. ممکن است برای سرپرستی کارکنان رو به افزایشتان نیاز به استخدام مدیران بیشتری داشته باشید یا لازم باشد بخش دیگری راه بیندازید که پاسخگوی نیازهای تازهی مشتریان است. پیشبینی رشد و توسعهی شرکت شما باید در طرح کسبوکارتان لحاظ بشود، اما نیاز نیست تمرکز اصلیتان را به آن اختصاص بدهید. فعلا، قرار است از جلب کمکهای لازم برای شروع کسبوکارتان اطمینان پیدا کنید و منابع تأمین مالیتان را نسبت به سودده بودن کسبوکار اقناع کنید.

۴. به مسائل عملی راهاندازی یک کسبوکار توجه داشته باشید

business-plan-Consider-the-practical-issues.jpg

به نقش خودتان به عنوان یک مدیر یا رهبر یک کسبوکار فکر کنید. همچنان که به استخدام و سازماندهی نیروی انسانی خود فکر میکنید، در همان زمان باید با اشتیاق یا توانایی خودتان به عنوان یک رئیس خوب روبهرو شوید. دربارهی چگونگی مدیریت حقوق کارکنان، برای مثال حقوق، دستمزد، بیمه و مزایای بازنشستگی تصمیم بگیرید، همچنین دانش خود را دربارهی مسائل مرتبط با مالیات بسنجید.

  • سرمایهگذاران مایلاند بدانند آیا میتوانید کسبوکارتان را اداره کنید؟ آیا باید مدیران باتجربه را در بدو امر به کار بگیرید؟ آیا تعدادی از کارکنان سابق شرکتی که خریداری کردهاید را نگه میدارید یا قصد دارید با افرادی کاملا جدید کار را شروع کنید؟ و از کجا میخواهید این کارکنان بالقوه را استخدام کنید؟
  • تأمین کنندگان مالی همچنین میخواهند بدانند هر یک از شرکای شما انتظار دارند در کنار شما کار بکنند یا تعهدات آنها صرفا مالی است. طرح کسبوکار شما باید شرح وظایف و نقشهای حیاتی مدیریت در سازمان را تصریح کند. پُستهایی مانند ریاست، نائب رئیس، مدیر ارشد مالی و مدیران بخشها باید تعریف بشوند و مشخص باشد که هرشخص باید به چه کسی دربارهی مسئولیتی که بر عهده دارد گزارش بدهد.

۵. برنامهای برای بازاریابی طراحی کنید

یکی از کوتاهیهای متداول در بین کارآفرینان این است که شرح دقیقی از نحوهی دسترسی به مشتریان و معرفی محصول به آنها فراهم نمیکنند. شما نمیتوانید سرمایهگذاران احتمالی، کارکنان و شرکا را برای موفقیتِ طرح کسبوکارتان اقناع کنید مگر اینکه روشهای کارامد و حاصل از تحقیقات را برای برقراری ارتباط با مصرفکنندگان به آنها ارائه کنید و این اطمینان را در آنها به وجود بیاورید که وقتی به مصرفکنندگان احتمالی دسترسی پیدا کردید میتوانید آنها را قانع کنید که خدمت یا محصول شما را بخرند.

  • ببینید چطور میخواهید به مصرفکنندگان دسترسی پیدا کنید. چطور آنها را قانع میکنید که محصول شما ارزش بیشتر، متناسبتر، مفیدتر وبرای مصرفکنندگان محصولات شرکتهای رقیب فراهم میکند؟ اگر در حال حاضر رقیبی وجود ندارد هدف و نیازی را که به محصول یا خدمتتان وجود دارد چطور به مصرفکنندگان احتمالیِ آن معرفی میکنید؟
  • از چه تبلیغات و استراتژیهای ترفیع بازاریابی استفاده خواهید کرد؟ برای مثال پیشنهاد ویژهی «یکی بخرید دوتا ببرید» میدهید یا در همان محصولی که مخصوص گروه کودکان تولید کردهاید کوپنهای رایگان میگذارید؟ از کجا میتوانید به آمار بالاترین تراکم مربوط به کودکان زیر هشت سال یا هر گروهی که بازار هدف شما را تشکیل میدهند دست پیدا کنید؟

۶. اقدامات فروش منعطفی داشته باشید

عبارت «فروش» شامل تمام مسائل پیرامون برقراری ارتباط با مصرفکنندگان واقعی پس از مرحلهای است که از طریق کمپین تبلیغاتی توانستهاید ارتباط اولیه را با آنها برقرار کنید. به طور خلاصه، این بخش از طرح کسبوکار شما به این مسئله میپردازد که قرار است از چه روشی مصرفکنندگان را به محصول یا خدمتتان جذب کنید.

  • نگرش اصلی شما در اینجا چیست؟ ساختن یک رابطهی طولانی مدت با مشتریان محدود اما اصلی یا افزایش تعداد مشتریان به تعداد زیادی خریدار کوتاهمدت؟

بخش سوم: نوشتن طرح کسبوکار

۱. تمام اطلاعات مربوط به کسبوکارتان را سازماندهی کنید

business-plan-analyze-data.jpg

این کار را با نوشتن عنوان سرفصلها و قرار دادن اطلاعات متناسب با آن تیتر آغاز کنید. تقسیم مؤثر رویکرد منحصر به فرد کسبوکار شما به هر یک از این سرفصلها طرح کسبوکارتان را به شکلی که برای سرمایهگذاران مناسب است سازمان میدهد:

  • صفحهی عنوان و صفحات فهرست مطالب.
  • چکیدهی اجرایی: چشمانداز شرکت را معلوم میکنید.
  • توصیف کلی شرکت: مروری بر شرکت و خدماتی که به بازار هدفاش ارائه میکند فراهم میآورید.
  • محصول و خدمات: با ذکر جزئیات، محصول یا خدمت خاص خود را تشریح میکنید.
  • برنامهی بازاریابی: شرح میدهید که چگونه میخواهید محصول یا خدماتتان را به مشتریان عرضه کنید.
  • برنامهی اجرایی: معلوم میکنید که برنامهی کاری روزانهی کسبوکار به چه صورت است.
  • مدیریت و سازماندهی: ساختار سازمان و فلسفهای را که تحت آن عمل خواهد کرد معلوم میکنید.
  • برنامهی مالی: الگوی عملکردهای مالی کسبوکار و خواستههایتان را از سرمایهگذاران مشخص میکنید.

۲. نوشتن چکیدهی اجرایی را به انتهای نگارش موکول کنید

چکیدهی اجرایی در اصل جاذبهی بزرگی است که برای سرمایهگذاران یا به واقع هر کسی فراهم میکنید که طرح کسبوکار شما را میخواند، در چکیدهی اجرایی باید به صورت خلاصه بیان کنید که چه نکتهی قابلملاحظهای دربارهی مدل کسبوکار شما و محصولتان وجود دارد. در اینجا کمتر به جزئیات اجرایی و بیشتر به چشمانداز کلی شرکت و مسیری که به سمت آن میرود بپردازید.

۳. تمام اطلاعات را گردآوری و پیشنویسهای متعددی تهیه کنید

شما تمام تحقیقات دشواری را که لازم بوده است انجام دادهاید، دربارهی ماهیت شرکتتان تصمیم گرفتهاید، هدفگذاری و برنامهی فروش مناسبی برای محصول یا خدمتتان در نظر گرفتهاید؛ حالا زمان آن فرا رسیده است که طرح کسبوکارتان را یکپارچه کنید و تمام افکار، تحقیقات و گامهای دشواری را که برداشتهاید در یک توصیف جامع از ساختار و خدمتتان ابراز کنید.

  • در ابتدا درگیر نشانهگذاری و دستورزبان نشوید. در این مرحله تنها دغدغه‌‌ی شما باید این باشد که ایدههایتان را روی کاغذ بیاورید. زمانی که به فرم کلی طرح کسبوکارتان دست یافتید میتوانید برای ویرایش و تصحیح اشکالات وقت صرف کنید. طرح کسبوکارتان را به فرد دیگری بدهید تا آن را با دقت بخواند و به نظرات آنها راجع به متن اعتنا کنید.

۴. خودتان و کسبوکارتان را عرضه کنید

طرح کسبوکار با این هدف تنظیم میشود که به شما کمک کند خودتان را به بهترین شکل ممکن معرفی کنید. استعدادها، تجربیات و اشتیاق شما که با خود به کسبوکارتان میآورید منحصر به فرد هستند و برخی از قانعکنندهترین دلایل را برای سرمایهگذاری روی مفهومی که ارائه دادهاید فراهم میکنند. به خاطر داشته باشید که سرمایهگذاران بیشتر روی افراد سرمایهگذاری میکنند تا ایدههایی که آنها دارند. حتی اگر کسبوکار آیندهی شما رقبای زیادی داشته باشد یا سرآمد صنعتی خاص نباشد، شایستگیها و تعهدی که در طرح کسبوکارتان نشان میدهید میتواند حمایت دیگران را نسبت به شما جلب کند.

  • رزومهی شما به صورت پیوستی جداگانه به طرح کسبوکارتان ضمیمه میشود، بنابراین نباید در آن تمام مشاغلی که داشتهاید را ذکر کنید یا بنویسید که در دورهی لیسانس تاریخ هنر میخواندهاید. اما از برخی جنبههای پیشزمینهتان که حتی ممکن است به فعالیت اقتصادی تازهی شما بیربط به نظر برسند غافل نشوید. روی تجربههای کار گروهی، فرصتهای رهبری و موفقیتهایی که در سطوح مختلف به آن نائل آمدهاید تمرکز کنید.

۵. اطلاعات مالی خود را ارائه و توضیح بدهید

چطور میخواهید دیگران را به سرمایهگذاری روی تلاشهایتان ترغیب کنید؟ پاسخ این است: با داشتن اطلاعات شفاف، واضح و واقعبینانهی مالی که نشان میدهد نسبت به گفتههایتان آگاهید و درصدد پنهانکاری نیستید. برای اینکه سرمایهگذاران و وامدهندگان قانع بشوند که ماهیت کسبوکار شما ارزش دریافت حمایت را دارد صحت ارقام و تخمینها کاملا حیاتی است. اطلاعات مالی همچنین باید کاملا صادقانه و به شدت واضح باشند.

  • اگر از دستورالعملهای بانکها و مؤسسات مالی برای محاسبهی نرخ بازده کسبوکارها مطلع هستید میتوانید پیش از اینکه بانک این کار را بکند با استفاده از این دست الگوها اعتبار تخمینهایی را که دربارهی مسائل مالی شرکتتان داشتهاید خودتان بسنجید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین جمشیدی